Characters

توی این پارت نویسنده یکم اطلاعات راجع به شخصیت ها داده.

هری استایلز، 18 ساله
هری از بیرون رفتن با دوست هاش لذت میبره و اگر لازم باشه کمکشون میکنه، اون هیچ ایده ای نداره که توی پرورشگاهی که پدرش اداره میکنه چه خبره، اون باور داره که پدرش آدم خوبیه و به بقیه کمک میکنه.

دزموند استایلز، 54 ساله
دز یه شخص قویه، نه فقط از لحاظ بدنی. اون واقعا تهدیدکننده است و میدونه که باید چی بگه تا مردم رو گول بزنه(به عبارتی چرب زبونه). گاهی اوقات اون به بقیه از نظر جسمی آسیب میزنه و به این دلیل بچه ها ازش میترسن. اون از همسرش آنه، چندین سال قبل جدا شده چون آنه نمیتونست مردی که اون داشت بهش تبدیل میشد رو تحمل کنه. دز در حقیقت از اینکه هری گیه متنفره، اما فقط فکر میکنه این یه فاز و جو زودگذره پس اجازه میده که هرطور که میخواد باشه.

آنه توئیست
آنه هیج ایده ای نداره که توی پرورشگاه چه خبره، اون همیشه برای بچه ها آماده است و همیشه بهشون گوش میده و خیلی پذیرنده و روشن فکره.

لیام پین، 17 ساله
لیام بزرگترین یتیم اونجاست، پدر و مادرش وقتی خیلی جوون بودند مردند، اون قبل از اینکه توی سیزده سالگی به پرورشگاه دز آورده بشه توی پرورشگاه های مختلفی بوده، اون یه شخص خیلی واقع بینه و باور داره که اون ها نمیتونن از چنگ دز فرار کنن.

نایل هوران، 16 ساله
نایل و لیام خیلی سریع باهم جور شدند، اون ها تنها پسرای نوجوان توی پرورشگاه هستن. اون باور داره که اگر تلاش کنن میتونن از پرورشگاه فرار کنن.

توماس، 11 ساله/میا، 10 ساله/الکس، 11 ساله
اون ها جوان ترین اعضا توی پرورشگاه هستن و توی هشت سالگی به اونجا آورده شدن، اون ها به لیام و نایل چسبیده ان و در حد مرگ از دز میترسن.

مری هادسون، 16 ساله
مری وقتی به پرورشگاه آورده شد که چهارده سالش بود و چند باری تلاش کرده تا فرار کنه قبل از اینکه متوجه بشه که هیچ راهی برای فرار نداره، اون تلاش میکنه تا نشون بده که نمیترسه اما وقتی که تنهاست دیوارهایی که دور خودش کشیده فرو میریزند.

جنا کیت، 15 ساله
اون وقتی دوازده سالش بود به پرورشگاه آورده شد و هر روز در حال دعا کردنه تا بالاخره یه نفر بیاد و نجاتش بده، اون به مری گوش نمیکنه که بهش میگه اون دعاها فایده ای ندارن، اما از درون اون باهاش موافقه، اون گیه (گی برای هم زن و هم مرد کاربرد داره و صرفا برای مردها نیست) و نسبت به پیدا کردن یه دوست دختر برای خودش خیلی ناامیده.

لویی تاملینسون، 16 ساله
خانواده لویی اون رو وقتی خیلی بچه بود رها کردند و اون از وقتی که یادش میاد توی پرورشگاه بوده، اون خیلی خجالتی و خودداره، با کسی ارتباط برقرار نمیکنه چون از اینکه بقیه ممکنه چه فکری در موردش بکنن میترسه، اون نمیتونه بنویسه یا بخونه، معلم ها خیلی تلاش کردن تا یادش بدن اما این خیلی طول کشید و اون ها از تلاش کردن دست کشیدند و لویی به همین دلیل اعتماد به نفس پایینی داره.

زین مالیک، 18 ساله
زین از وقتی که یادش میاد بهترین دوست هریه، اون هم نمیدونه توی پرورشگاه چه اتفاقاتی میوفته.

الیانا کِرِی، 18 ساله
دوست صمیمی هری و زینه، اونا یه گروه کوچیک از دوست ها هستن. اون یه شخص شاد و خوش بینه، دوستاش از کراشش روی جنا خبر دارن در حالی که جنا چیزی نمیدونه.

Bạn đang đọc truyện trên: AzTruyen.Top