9
"اَچو! هر... اَچو!"
" دوبار عافیت باشه"
"هرولد"
"تو میدونی این اسم من نیست، درسته؟"
"میدونم احمق جون"
سکوت
"من حوصلم سر رفته هری"
"خب میخوای چیکار کنی؟"
"نمیدونم. شاید بخوام بفهمم چجوری باید جلوی عط-اَچو!"
"عافیت باشه، یه دستمال دیگه میخوای؟"
"آره... لطفا"
سکوت
" ممنون هز. ببخشید که نمیتونم جلوی عطسه کردنمو بگیرم، خیلی آزاردهنده اس(از کلمه فاک استفاده کرد) . "
" لویی! یه بچه پشت سر ما نشسته، تو نمیتونی بلند فحش بدی! "
" پوسی شت هرزه جنده کس لعنتی عوضی کونمو به فاک بده. "
" خب حداقل زمزمشون کردی. صبر کن- کونمو به فاک بده؟ "
" آره، من سوپر سوپر گیم. "
سکوت.
" ا... این مشکلی نداره....؟ "
" نه! منظورم اینه که آره! این خوبه... عالیه. "
" چی؟ "
" هیچی"
****
All The Love.
_A
Bạn đang đọc truyện trên: AzTruyen.Top