4
"اَچو! شت! "
"عافیت باشه. دستمال میخوای؟"
"ام– آره لطفا"
سکوت
سکوت
"ممنونم هری"
"قابلی نداشت"
سکوت
"خب، لویی، تو داری کجا میری؟"
"اسپانیا احمق جون"
"اوه آره-ام ––"
"نگران نباش هری، به نظرم این بامزه بود"
"این قرار نبود که–"
"اَچو!"
عافیت باشه، لو... اوووو قافیه داشت." (بلس یو با لو رو هم قافیه کرد)
" تو کیوتی"
"ببخشید؟ "
"هی... هیچی– اَچو! "
"عافیت باشه"
****
اگر شما مهربون باشین منم تند تند آپ میکنم:)
پس یکم از مهربونیتونو نشون بدین خاله ببینه*-*
لطفا دوستای خوشگل و مهربونتون رو هم تگ کنید❤️
بوس به همتون 💋
All The Love.
_A
Bạn đang đọc truyện trên: AzTruyen.Top